پسرمامان

بدون عنوان

امروز یه روز خیلی خوبی بود می دونی چرا ؟ آخه تو امروز برای اولین بار تو دلم تکون خوردی . دو ، سه بار . اولش باورم نشد ولی وقتی از مادر بزرگت پرسیدم گفت آره دخترم ،‌اون تکونای بچه ست و من باورم شد که دارم مادر میشم .و یکی از بهترین روزای زندگیم رو تجربه کردم . شیرین ترش این بود که امروز دقیقاً روز مادره و تو بهتری هدیه رو به من دادی ...
10 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

پسرکم ، روز ٧ دیماه ١٣٩٢ ، صبح بعد از نماز صبح بود که با یه آزمایش کوچولو فهمیدم تو اومدی تو دلم وبه زودی قراره بیای تا زندگی من و بابا رو شیرین تر کنی . بابات غرق خواب بود که با صدای من و خبر اومدن تو از خواب بیدار شد و خندید . ولی از اونجایی که صبح زود بود دوباره خوابید  . عزیزم تو درست روز ولادت حضرت محمد خبر اومدنت رو بهمون دادی . ...
5 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرمامان می باشد